هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » علی اکبر ثابتیان »فریادی از جنس سکوت.....میتوانی بشنوی؟
پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱ ساعت 1:8 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

فریادی از جنس سکوت.....میتوانی بشنوی؟

دوباره شروع از گفتن است ، نا تمام گفتن
که توشاید تمامش کنی.....

دوباره هق هق است و هزاران آه و نشنفتن های تو

من و کاغذ و قلم دربدر وادی حرف
که تو شاید گذری از لب این وادی کنی
و تو شاید کمی گوش کنی ...بشنوی این فریادم

من و این بغض صدا و کمی شور نگاه پشت یک فریادیم
که تو امروز از آن میگذری

خسته ام بس که شنفتم چه بی آوازم
و چرا مسکوتم
و چرا هیچ ندارم حرفی...

وه چه بی فریادم اه چه بی آوازم

من خود ز خود می پرسم که چرا مسکوتم!!
منی که غرق شده در حرفم ... چرا بی حرفم؟؟

من و این بغض صدا خسته از این همه آه
قصد شب داریم و بس
قصد رقصیدن در جشن خدا
قصد ماه افشانی
قصد شب پیمایی...

من بودم و ماه
در شبی مهتابی
خیرهء ماه شدم و میخندم
ماه نیز بر رخ من می خندد
من پر از فریادم
من پر از آوازم.......

ناگهان ابری برامد و بپوشاند شب را
تیره شد آسمان و ندیدم ماه را
حال من بودم شب
حال من بودم و این تاریکی
باز من بودم و دنیای خموش
باز من بودم قصهء سکوت

و کنون می فهمم که چرا مسکوتم
و چرا هیچ کسی نشناخت این فریادم

من همه فریادم من همه آوازم
در دل فریاد ها چه سکوتی اینجاست....